اول مهر
یکشنبه 1/7/97 امروز مهتا اولین روز مدرسه رفتنش بود. صبح من و باباپس از آماده شدن از زیر قرآن هر دوتون رو رد کردیم و درحالی براتون اسفند دود می کردیم از صمصم قلب آرزوس موفقیت و سلامتی براتون داشتیم.پدرو مادر بزرگترین آرزوشن همینه. ساعت 7:45 مهتا رو گذاشتمیش مدرسه و تو با من اومدی اداره گرچه تاخیر هم خوردم.ساعت 9 مرخصی گرفتم تا به جشن 9 تا 11 جشن مدرسه ببرسیم. و بعدش باهم دوباره برگشتیم اداره. از دیدن دوباره دوستات خیلی خوشحال بودی.خدارو شکر گروه نمایش با سالهای پیش فرق میکرد.مسابقه طناب کشی هم شرکت کردی.تو و هومان وفراد یک گروه و آرمان و امیرسام و یه نفر دیگه تو گروه مقابل و در نهایت گروه شما برنده شدو جایزتو...