مهدیمهدی، تا این لحظه: 16 سال و 23 روز سن داره

مهدي نفس ما

مهمانی و سفرهاو تفریحات 93

  پنجشنبه 28 فروردین قرار بود بریم عیددیدنی خونه عمومحمد , البته چون بابا سرکار بود و ساعت 8 شب اومد خونه کمی دیروقت شد از طرف دیگه عمو وزن عمو طاهره می خواستند مارو سورپرایز کنند و بعد از عیددیدنی بریم رستوران شاندیز توی پارک وی .چون دیروقت شده بود قرار شد ما بریم دنبال عمه فاطمه و همه با هم مستقیم بریم رستوران. تو ومهتا خیلی توی ماشین اذیتم کردین .تو همش با کفشت (کفش نو) مشکل داشتی و یه ریز بهانه می گرفتی و مهتا هم بیتابی می کرد ولی بقیه شب رو بچه خوب و مودبی بودی شهربازی امیر مهدی در حال موتورسواری                       ...
30 ارديبهشت 1393

دل نوشته های 93

کارتونهای مورد علاقت 1- بن تن 2- سونیک 3-باب اسفنجی 4-لاک پشت های نینجا 5-موش سرآشپز   6-خرس پو   7- دورا 8-بره ناقلا -کارتون پونیو 9-عصر یخبندان 10-لاک پشت های نینجا 11-شرک                                 12 -مرد عنکبوتی 13-بن تن 14-سونیک            14- پاندای کونگفوکار            15-اسکوبیدو &n...
27 ارديبهشت 1393

قلمبه حرف زدنات

                 سال 93 شنبه 24 فروردین :داشتم توی آشپزخونه کارامو می کردم و مهتا هم ناآروم بود و منو کلافه کرده بود:اومدی دستشو گرفتی و گفتی بیا باهم بازی کنیم بیا پیش من دخترم یروز به مهتا گفتم برو کنترل تلوزیونو برام بیار , با ناراحتی گفتی باشه باشه دیگه از من استفاده نمی کنی همش از مهتا استفاده می کنی آخه بچه مگه تو وسیله هستی شنبه 23 فروردین : کپی و لوحه نویسی داشتی (حرف ا مثل اردک ) وسایلتو آوردی و گفتی مامان بیا ببین قضیه چیه؟ (یعنی چه حرفی رو یاد گرفتیم )  دوشنبه 25 فروردین :تو پیش دبستانی راجه به مادر و رو...
22 ارديبهشت 1393

دبستان

                                              شنبه 20 اردیبهشت مصاحبه تو ومدیر مدرسه آقای احمدی این اولین مصاحبه تو بود صبح بعد از اینکه لباس مرتب پوشیدی , مهتا رو گذاشتیم مهد کودک و باهم رفتیم برای مصاحبه , آقای مدیر ساعت 8/15 وقت داده بود توی راه همش می پرسیدی مامان چی می خواد بپرسه ؟؟؟ ما هم به نوبه خودمون دلشوره داشتیم, وقتی رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم از زری قران ردت کردم و با هم رفتیم تو ه...
21 ارديبهشت 1393

تولد 6 سالگی

                                              پسرکم . روز جمعه 22 فروردین 93 ,روز تولدت بود و تومی خواستی که با هم بریم پارک و اونجا غذا بخوریم .برای همین از شب جوجه برای ناهار ردیف کردیم و ساعت 11 ظهر رفتیم پارک زینبیه (به قول خودت پارک تونل داره ).اسکوترت هم با خودت آوردی و حسابی بازی کردی. در ضمن با یکی کوچکتر از خودت  هم به اسم علیرضا دوست شدی (علیرضا دوچرخه داشت ) و اسکوترت هم به دوستت می دادی ولی تو نتونستی دوچرخ د...
16 ارديبهشت 1393

تحویل سال 93

                                      سال 1393 (سال اسب): لحظه تحویل سال: ساعت 20و27و دقیقه و 7 ثانیهروز پنجشنبه 29 اسفند 92 مطابق 18 جمادی الاولی 1425 , 20 مارس2014               عزیز دلم اون لحظه خیلی شور و هیجان داشتی هنوز درک درستی از عید و نو شدن سال نداشتی کمکم کردی سفره هفت سین رو با هم چیدیم و با مهتا شروع کردی به روشن کردن شمع و فوت کردنش طوری که خونه بوی دود گرفته بود و با مهتا برف شادی می زدی و حسابی خوش بودین  بعدش هم که به بزرگترها زنگ زدیم خیلی مودبانه عی...
2 ارديبهشت 1393
1