قلمبه حرف زدنات
سال 93 شنبه 24 فروردین :داشتم توی آشپزخونه کارامو می کردم و مهتا هم ناآروم بود و منو کلافه کرده بود:اومدی دستشو گرفتی و گفتی بیا باهم بازی کنیم بیا پیش من دخترم یروز به مهتا گفتم برو کنترل تلوزیونو برام بیار , با ناراحتی گفتی باشه باشه دیگه از من استفاده نمی کنی همش از مهتا استفاده می کنی آخه بچه مگه تو وسیله هستی شنبه 23 فروردین : کپی و لوحه نویسی داشتی (حرف ا مثل اردک ) وسایلتو آوردی و گفتی مامان بیا ببین قضیه چیه؟ (یعنی چه حرفی رو یاد گرفتیم ) دوشنبه 25 فروردین :تو پیش دبستانی راجه به مادر و رو...